نهال بانونهال بانو، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

نى نى ناز

نى نى هفت هفته و دو روزه ى خونمون

امروز ٢٩ ابان ٩٢ صبح باران جيگملو كه گذاشتم مدرسه با خاله سولماز رفتم بيمارستان و نوبت گرفتم. آخه نوبت دهي از هشت صبح شروع ميشه و خيلي زود تموم ميشه. من هشت و ده دقيقه اونجا بودم ولي نفر ١٣ بودم هههههه. نوبت سونو هم گرفتم كه نفر پنجم بودم. برا آزمايشگاه هم نوبت گرفتم. بعد رفتم آزمايشگاه و يه سرنگ خيلي بزرگ ازم خون گرفتن :( ولي خدا جوجو نازو برامون حفظ كنه من راضيم به همه ى اين مشكلات. از آزمايشگاه كه اومدم حسابي ضعف كردم :) همون موقع خاله سولماز زنگ زد كه اگه تموم شده كارت بيا خونه ى ما با هم صبحانه بخوريم تا نوبتت بشه. آخه خونشون نزديكه به بيمارستان. منم پياده رفتم و چند دقيقه بعد اونجا بودم و صبحانه اي بس خووووب خوردم و تا ده و نيم گپ ...
14 آذر 1392

اولين ....

چند وقت قبل از اینکه بیای تو دلم یه لباس خوشگل برات خریدم که دوست دارم به عنوان اولین لباست عکسشو بذارم اینجا :)   اینم وقتی پنج هفته ات بود برات خریدم . باران گلی کلییییی ذوقشو کرد . اينم از شيراز خريديم . با كلي ذوق و شووووق ...
6 آذر 1392

بازم لباس خریدم :))))

چند روز پيش رفتيم مغازه رادين و برا باران جون كلي لباس خريديم. اين چندتا لباسم حسابى چشمم گرفت. آخر خريدمشون ولي هنوز نميدونم نى نى گلى دخمله يا پسمل :) نى نى زن دايى هم كه پسمله . اگه نى نى گلى ما هم پسمل باشه همه لباسا ميمونه رو دستمون خخخخخ نى نى گلي سعي كن اول از همه سالم باشى بعدشم گل دخمل باشى . دوست داااارمممم هواااار تا     ...
6 آذر 1392

خوش اومدي مامانى

جيگرتو بخورم ماماني كه دلت برامون تنگ شده بود و زودي اومدي تو دل ماماني. خدا جونم شكرت برا همه ي هديه هاي زيبايي كه به من دادي. هم براي داشتن خانواده ي خوب و دختر مهربوني مثل باران و هم براي زود فرستادن ني ني گولوي جديد. حالا كه خودت دلمو انقد زود شاد كردي خودتم مواظب هر دو گل نازم باش و براي من و آقاي همسر مهربون حفظشون كن . ديروز كه سيزده آبان و روز دانش آموز بود به اصرار يكي از بهترين دوستام رفتم آزمايش دادم ولي چون تيتر بود گفت عصر حاضر ميشه ( آزمايش تيتر تجويز خودم بود ؛) ولي دلم تا عصر طاقت نمي اورد. سه تا بي بي چك خريدم ( گفتم اگه نباشه خوب بعدا به درد ميخوره ديگهههه ) خلاصه رفتم خونه و فورا تست كردم. اي خدااااا يعني واقعا دو تا خطه ...
27 آبان 1392

خاطرات نى نى گولو

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم، البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه! - اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. - زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس ۹ ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد: - احتما...
19 آبان 1392

نى نى گولوى معترض

سلام جناب دکتر : امیدوارم حالتان خوب باشد و سفر دور اروپا به شما و خانوادهً محترمتان خوش گذشته باشد . راستش را بخواهید اصلاً قصد نداشتم که با نگاشتن این نامهً سرگشاده ، خاطرتان را مکدر کنم و کلاً هم تفاوت نامهً سر گشاده را با انواع دیگر آن نظیر سر تنگ یا ته گشاد و اینها را هم نمی دانم ! ولی وقتی در اولین معاینه به مادرم فرمودید که باید حتماً سزارین شود ، نزدیک بود شاخ در بیاورم ، البته می دانید که من هنوز سری توی سرها در نیاورده ام ولی خوب به زودی سردار می شوم !   هر چی در این مدت فکر کردم نفهمیدم که شما بر چه اساسی این حرف را به مادرم زدید ، من که هنوز هیچ چیز ندارم و فی الواقع " بی همه چیز " هستم ، شما چطور تشخیص دادید که چندین ماه دی...
19 آبان 1392

نى نى پنج هفته و پنج روزه ى خونمون

ديروز دوباره آزمايش تيتر دادمممم. دفعه ي اول وقتي فقط پنج هفته داشتي 427 بود و اين دفعه ١٤٢٨. دكتر هم ديد و گفت خيلي خوبه و رشد بتا نشونه ي بارداري خوبيه و براى بيست و نهم آبان كه شما به اميد خدا تو هفت هفته هستين سونوگرافى نوشت. انشالله كه ديگه اين دفعه صحيح و سالم مياي بغلممممم. پ.ن راستي زندايى عاطي هم ني ني داره هااااا. حتما اونجايي كه هستين حساااابي با هم بازي ميكنين. خوش بگذره عسل بلاهااااا. مواظب همديگه باشين و فرشته هاى مراقبتونو اذيت نكنين ؛)
19 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى ناز می باشد